game



در قرنطینه چکار کنیم ؟

       همه ی ما داریم به خاطر جلوگیری از شیوع کرونا در خانه می مانیم ولی بیشتر ما نمی دانیم در این زمان چه کاری انجام بدیم تا بیکار نمانیم .

من گزینه های زیادی را برای شما قرار می دهم تا بتوانید تصمیم بگیرید به انجام کدام کار بیشتر علاقه دارید .

 

 

1 ورزش و فیتنس

شاید بعضی ها در قرنطینه خوراکی زیادی بخورند و وزن اضافه کنند . ولی شما نه . شما می توانید با برنامه های فیتنس در خانه بمانید و ورزش کنید . این بهترین کاری است که می توانید انجام دهید چون که ورزش برای قلب مفید است و شما می توانید با ورزش کردن سلامت خود را بالا ببرید . وقتی قرنطینه تمام شد همه چاق هستند ولی شما کاملا به وزن ایده ال رسیده اید .

2 سرمایه گذاری انلاین و کار در خانه

شما می توانید در خانه کار کنید و پول زیادی بدست اورید . برای مثال بازار بورس و سهام انتخاب خوبی است چون می توانید این کار را درخانه انجام دهید . من خودم شخصا این کار را بسیار پیشنهاد میدهم .

همچنین می توانید فروش کالاهای خود را انلاین و از طریق و پست انجام دهید .

3 وبلاگ نویسی

شما می توانید در دوران قرنطینه برای خود یک وبلاگ درست کنید و از طریق ان وبلاگ خاطرات خود از دوران قرنطینه و یا مطالب مورد نظرتان را با بقیه به اشتراک بگذارید . شما همچنین می توانید از طریق نوشتن وبلاگ پول در بیاورید ولی اول باید بازدید خود را بالا ببرید و مطالبتان را زیاد کنید .

4 سریال و فیلم دیدن

این یک گزینه ی پرطرفدار است چون دیدن فیلم و سریال سرگرمی خوبی برای دوران قرنطینه است . شما می توانید یک سریال را کامل دانلود کرده و ان را کامل ببینید . اصلا هم نمیخواد نگران چیز دیگری شوید چون تا دلتان می خواهد وقت دارید .

5 فعالیت در شبکه های اجتماعی

این گزینه از بهترین پیشنهاد ها است چون در این گزینه می توانید محتوا تولید کنید و ان را با بقیه به اشتراک بگذارید . من خودم هم این فعالیت رو بسیار پیشنهاد می کنم چون که من به تازگی دارم در یوتیوب ویدیو می گذارم و این کار بسیار لذت بخش است و همچنین شما از راه های مختلف در شبکه های اجتماعی پول  در بیاورید

6 هنر

شما می توانید در خانه به کارهای هنری بپردازید و اوقات خوشی را برای خود فراهم کنید . من به شما ، نقاشی ، کار با چوب ، کار با خمیر گل چینی ، ساخت اشیای مینیاتوری و نویسندگی را پیشنهاد می کنم . خوبی و مزایای این کار این است که به هنر و خلاقیت شما می افزاید و کار بسیار لذتبخشی است . کار های هنری ارزش زیادی دارند و شما می توانید موقع قرنطینه یا بعد از ان به این کار بپردازید .

7 کتاب

شما می توانید در دوران قرنطینه کتاب های زیادی بخوانید تا به دانایی خود بیفزایید . کتاب خواندن همچنین تفریح خوبی برای دوره ی قرنطینه است . من برای کتاب های داستانی نویسندهای های زیر را پیشنهاد می کنم : رولد دال ، استفان کینگ ، جی کی رولینگ ، چار دیکنز ، مارک تواین و اسکار وایلد .

همچنین نویسنده هایی مثل مارک فیشر و وارن بافت برای کتاب هایی در مورد تجارت را پیشنهاد می دهم .

از شما بابت خواندن این مقاله متشکرم .

لایک کنید و برای دوستان خود هم این مقاله را بفرستید .    


سرگرمی

کانال یوتیوب من :                         kp lego movie production

اینستاگرام من :  lego_barry_allen

ایمیل برای فرستادن نظرات : kiyanparhizkar@gmail.com

اگر خواستید با من ارتباط برقرار کنید یا شبکه های اجتماعی من رو دنبال کنید می تونید به این ادرس ها بروید .


سرگرمی

او مرا می بیند

11 ظهر جمعه

جیمز در اتاقش دارد در وبلاگ خود مطالبی جدید مینویسد که یکدفعه تلفن خانه زنگ میخورد .

دوستش کارل است .

انگار که میخواهد در پارک محله یک کار هیجان انگیز را امتحان کند .

جیمز : چه کاری ؟

کارل : نمی تونم بهت بگم . خیلی هیجان انگیز است .

جیمز : حالا کی میریم انجامش بدیم ؟

کارل : امشب ساعت 7 باید انجام شود . وقت داری ؟

جیمز : اره . پس اون موقع می بینمت . خداحافظ .

کارل : بای .

***

جیمز برگشت به وبلاگش .

مطلب جدید : چگونه یک خانه ی کوچک با لگو درست کنیم .

جیمز در وبلاگش همه جور مطلب چرت و مسخره ای داشت . از فیلم های بامزه گرفته تا عکس های ترسناک .

جیمز به چیز های ترسناک علاقه ی زیادی داشت مثل هر نوجوان 12 ساله ی دیگری . او فیلم و یا کتاب های ترسناک زیادی داشت . حتی با اینکه در شب ها تا حد مرگ می ترسید باز هم ان کتاب ها را میخواند . خب چطور بگویم ، ان کتاب ها به سلامت روحی جیمز اسیب زده بودند . در حدی که او فکر میکرد که جن  و روح  در خانه ی انها وجود دارند . او حتی بعضی مواقع فکر میکرد که در زندگی قبلی خود یک شکارچی روح بوده است . او در مدرسه نیز به خاطر افکار مسخره اش مورد تحقیر قرار می گرفت . ولی زیاد برایش مهم نبود . چون او دوست های خوبی داشت مثل کارل و یا فین .انها همیشه بعد از مدرسه با هم میرفتند و تفریح می کردند .

***

ساعت 14 همان روز

مادر جیمز ، جنی او را صدا زد تا برود و نهار بخورد . او داشت از راه پله پایین می امد که افتاد و و به گلدون خورد . گلدون شکست و یک تیکه از ان رفت داخل دست جیمز . همه جا خون می اومد و قرمز شده بود . خیلی درد داشت . کم کم داشت یک حس عجیبی میکرد . یک صدایی میشنید . انگار که داشتند او را صدا میزدند .

-جیمز من دارم میبینمت . جیمز .

ساعت 7 صبح

جیمز : من کجام ؟

جنی : اوه جیمز . حالت خوبه ؟ دوستات اومدند ملاقاتت ولی تو بهوش نیومدی و ان ها رفتند .

خوشحلم که حالت خوبه .

جیمز : چی شد ؟ چه اتفاقی افتاد ؟

جنی : ته به گلدون خوردی و دستت پاره شد . تو تا 1 ماه نباید از ان استفاده کنی .

جیمز وقتی به دست خودش نگاه کرد دوباره بیهوش شد .

وقتی که او بیدار شد ، در خانه بود و ساعت هم بود .

او رفت و به کارل زنگ زد .

کارل : جیمز خوبی؟                            جیمز  : ممنون . من خوبم تو چطوری ؟

کارل : منم خوبم . راستی جیمز ، من یک کار هیجان انگیز دیگه دارم .

جیمز : چی ؟

کارل : بعدا خودت میفهمی . امشب ساعت 20 تو پارک می بینمت .

جیمز : باشه .

***

ساعت 20 همان روز .

جیمز و کارل در پارک هستند و منتظرند تا فین بیاید .

فین : سلام بچه ها

بعد انها سمت خانه ی متروکه ی محله رفتند .

جیمز : خب می خواهیم در خانه ی متروکه چیکار کنیم ؟

کارل : شنیدم انجا موجودات عجیبی وجود دارد .

انها به خانه رسیدند .                   

 انجا پیرمرد دیوانه ای به نام اسپایک زندگی میکرد .

انها امید وار بودند که او انجا نباشد .

انها تا طبقه ی دوم رفتند و انجا دیدند که یک سایه تکان میخورد .

جیمز کمی سرگیجه گرفت . او در سرش صدایی می شنوید که میگفت : دارم میبینمت جیمز . ها ها ها .

سرگیجه هر ثانیه بیشتر میشد .

جیمز داشت با دوستانش خانه را جست وجو میکرد که یکهو صدایی از بالای سرش شنید . انگار یک نفر انجا بود . او دنبال صدا رفت . یکهو از پشت سر او ده ها سواه بالدار دنبالش امدند .

جیمز فرار کرد ولی یکهو خورد به یک چیز خیلی سرد . دور و برش را دید ، ولی کسی نبود . خبری از سوسک ها هم نبود . ولی هنوز هم یک صدایی میشنوید که میگفت : من میبینمت جیمز .

یک لحظه بعد یک نفر از پشت سر او امد و گفت : ها ها ها

جیمز از ترس افتاد .

ان مرد به دنبالش می امد ولی جیمز فرار می کرد .

تا اینکه جیمز به بن بست خورد .

او فهمید ان مرد .


سرگرمی

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خرید اینترنتی نایلون حبابدار 98 کلوب خرید گوشی طرح اصلی yasamin مطب دندانپزشک اریا انجام پروژه متلب با قیمت مناسب خدمات نماشویی ادکلن بلک افغان همه چیز درباره نقاشی روی شیشه پیکس لاو | PixLove | فیلم و عکس